از خودم ،خسته ام .
از تپش های قلبم، خسته ام.
از اشک های داغی که روی گونه هایم سرازیر می شوند خسته ام.
از زندگی کردن ، خسته ام .
از سعی در اشک نریختن، خسته ام .
از نفس کشیدن .
از بعضی از آدمای زندگیم.
از خدا .
از احساسات متفاوتم، خسته ام .
از دیدن بعضی از آدما، خسته ام.
از نگاه سنگین بعضی ها ،خسته ام.
ازلحن های نیش دار .
از خندیدن .
از اینکه عاشق چیزی باشم .
از فکر کردن .
از دیدن .
از دلم .
از ، از ، از
همه چی، خسته ام .
قرار نبود اینجوری بیام ولی چه میشه کرد ، زندگی اینه
من به تنگ آمده ام از همه چیز .
درباره این سایت