کتاب خواندن حرفه ای را دقیقا اگر بخواهم بگویم با آن شرلی شروع کردم .و عجیب به شخصیت آن شرلی نزدیکم و دوستش دارم در واقع خانواده اش و خودش را خیلی دوس دارم و تابستانی که مهرش میخواستم بروم هفتم شروعش کردم و خواندم و خواندم و از آن پس فهمیدم که چه می خواهم که من چه قدر کتاب ها را دوس دارم و هنوز هم گاه و بی گاه کتاب های آن شرلی ام را بر می دارم و ورقی می زنم و دو سه خطی از آن را میخوانم گاهی فقط نامه ی والتر گاهی ازدواج آنه و . هر گاه موتنگمری خونم پایین بیاید باید یکی از آثار مونتگمری را بخوانم حالا میخواهد آنه باشد یا امیلی یا والنسی.در تمام مدتی که کتاب آن شرلی را می خواندم منتظر ازدواج آن و گیلبرت بودم که موتگومری گویی قصد نداشت به آن زودی ها آن دو نفر را به هم برساند و بلاخره پس از مدتی انتظار در کتاب 5 ام آن با گیلبرت ازدواج کرد البته از کتاب 3 ام روابط عاشقانه شان شروع شد و آنه به خاطر یک حماقت نزدیک بود گیلبرت را از دست بدهد و من آن زمان آنقدر آنه را در دلم فحش دادم تا دلم خنک شود اگر گیلبرت می مرد شاید دیگر خواندن کتاب آن شرلی را همان جا متوقف می کردم و بلاخره وقتی در کتاب 5 ام با هم ازدواج کردند ، نشستم و زندگی عاشقانه شان را تماشا کردم خیلی دوستشان داشتم از هر نظر زوج خیییلی خوبی بودند و گیلبرت هم که دیگر حرف نداشت. از کتاب 5ام به بعدش دیگر حرف زدن درباره ی آن شرلی تقریبا تمام می شود و موتگمری هوس می کند از بچه های آنها بگوید خدا می داند که چه قدر با والتر آنه و گیلبرت همزاد پنداری کردم و دلم برایش سوخت و دوستش داشتم و با جم و نن و دای و شرلی و ریلا و مریدت ها فقط میخندیدم ،اما والتر فرق داشت از همان بچگی با همه شان فرق داشت او یک پسر با افکار شاعرانه بود که شعر می سرود ،فک میکنم تنها بچه ای که ذاتا بسیار به آنه شبیه بود همین والتر بود.از همان بچگی مظلوم و دوست داشتنی بود . ووقتی در کتاب هشتم در جنگ جهانی مرد آنقدر در خواندن نامه اش اشک ریختم که دیگر صفحات کتاب را نمی دیدم . بارها و بارها نامه ای که برای ریلا نوشته بود را خواندم و پا به پای ریلا اشک ریختم . و با اونا به سکوتی تا عمق صفحات کتاب رفتم به هر حال من همه جوره عاشق خانواده ی بلایت هایم اما پرنیان درست نقطه ی مقابل من است او تا کتاب سوم آن شرلی را فقط دوست دارد و من همه شان را    به هر حال مجموعه کتاب های آن شرلی را به شدت به کسانی که بسیار رویا پردازند توصیه میکنم چرا که می شود کسی را پیدا کنند که او هم مثل آنها باشد گرچه که حس میکنم اکثر افراد دور و بر من واقع بینند اما من با همه اینها عجیب آنه و خانواده اش را دوس دارم. پ.ن: آن شرلی 7 بچه داشت که اولیشان جویس کوچولو بود که چند ساعت بعد از به دنیا آمدن مرد و بعد جم و والتر و بعد دوقلو های آن شرلی که یکی شان موهای قرمز آن و موهای فندقی گیل را به ارث بردند آن و دایانا و شرلی و در آخر ریلا به ترتیب دختر، پسر،پسر،دختر،دختر،پسر،دختر پ.ن2:در فرصت های آینده حتما بخشی از نامه ی والتر به ریلا را خواهم گذاشت.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها